یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامههای و جراید سراسر کشور نهم بهمنماه به شرح زیر است:
بن بست جهانی سازی و غربگراهای وطنی!
محمدحسین محترم در یادداشت امروز کیهان با عنوان " بن بست جهانی سازی و غربگراهای وطنی! " نوشته؛ ۱-رهبران سیاسی و چهرههای اقتصادی و دلالان قدرت و ثروت در حالی در سوئیس جمع شده اند که مشکلات اقتصادی فراوان داخلی و اعتراضات گسترده و پایدار ضد سرمایه داری کشورهای مدعی جهانی سازی و عدم حضور سران این کشورها در اجلاس داووس، زمستانی سرد را برای این اجلاس و به تبع آن برای اقتصاد جهانی رقم زده و مخالفت جهانی با سیاستها و نتایج جهانی سازی شدیدا بر اجلاس چهل و هشتم سایه سنگینی افکنده و این اجلاس را با سالهای قبل متفاوت کرده است.
۲- داووس امسال در حالی شعار خود را «انقلاب صنعتی و نسل چهارم جهانی شدن» انتخاب کرده که براساس پیش بینی کارشناسان اقتصادی، چشم انداز داووس عملا از هم پاشیده است و بر همین اساس بنیانگذار و رئیس اجرایی این مجمع جهانی اقتصاد، خود از «لزوم بازتعریف و تغییر روند جهانی شدن و قرار گرفتن این مجمع جهانی بر سر یک چهارراه تاریخی» سخن میگوید. کلاوس شواب «جهانی سازی» را متهم به «نادیده گرفتن و کنار زدن مردم» و «تبدیل جهان به دو قطب برندههای اقلیت و بازندههای اکثریت» کرده است و اذعان میکند «جهانی شدن نتوانسته ۸۰۰ میلیون نفر را از فقر نجات دهد». این اقتصاددان هشتاد و یک ساله آلمانی هشدار میدهد «این روند دیگر قابل تحمل نیست و از مسیر خطرناکی که رفته ایم و منجر به بی اعتمادی شده است، نگرانم!». اگر از منظر تاریخی به مسائل جهانی نیز نگاه کنیم در مییابیم وقتی مجمع جهانی اقتصاد در سال ۱۹۷۱ تشکیل شد، مردم نگران زندگی خود بودند، اما اکنون بعداز نیم قرن از آغاز روند جهانیسازی این نگرانیها در همه ابعاد زندگی مردم بهعلت ضعفها و چالشهای زیاد اقتصاد جهانی تشدید و بیشتر شده است. کارشناسان حاضر در نشست اقتصاد جهانی داووس از جمله باب موریتز و ریچارد ادلمن نیز با اشاره به از بین رفتن هشتاد درصدی اعتماد در شرکتهای تجاری دنیا و در بین مردم اکثر کشورهای اروپایی به طبقه حاکم، «اعتمادسازی» بهجای «جهانیسازی» را ضرورت انکارناپذیر برای نجات اقتصاد جهانی برمیشمرند. با محقق نشدن پیشبینیهای سال گذشته اقتصاد داووس، در اجلاس امسال همه نگران فقدان چشمانداز مثبتی برای رشد اقتصاد جهانی هستند تاجاییکه کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل در گزارشی از کاهش ۴۰ درصدی جذب سرمایه گذاری در کشورهای پیشرفته ابراز نگرانی کرده و گفته این سیر نزولی در سال ۲۰۱۹ نیز ادامه خواهد یافت.
۳-در ژانویه حدود هفتاد سال پیش یک جوان سی و یک ساله بهعنوان پروفسور دانشگاه هاروارد در گزارشی کوتاه درباره چالشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آمریکا و مشکلات پیشروی لیبرال دموکراسی این کشور هشدار داده بود که «ما به دوره خود بهعنوان زمان وحشت و عصر نگرانیها نگاه میکنیم و تمدن و اعتماد ما زیر پاهای ما در حال نابودی است و مانند آفتابِ در حال غروب هستیم». آرتور اشلِزینگر که در سال ۱۹۴۹ در کتاب خود با نام «مرکز حیاتی»، جنگ سرد لیبرالیسم دوران کنونی و وضع آمریکا در سال ۲۰۱۹ را بهخوبی توصیف کرده بود، سال ۱۹۹۸ نیز در نسخه جدید کتابش بار دیگر هشدار داد که «یک عصر جدید نگرانی و متلاشی شده بر اثر فناوری دیجیتال و جهانی سازی در راه است که قواعد و تناقضهای کاپیتالیسم و جهانیسازی زمینهساز افول و فروپاشی جامعه آمریکا خواهند بود». از سوی دیگر در نشست امسال داووس نیز شاهدیم که همه حرفها درباره جهان چند قطبی و درحقیقت علیه جهانیسازی مطرح شد.
اکنون بهجای جهانی سازی و بهرهمندی مردم از امکانات برابر، «آشپزخانههای خیریه جهانی» ایجاد شده که به گفته نایت موک مدیر اجرایی یکی از این آشپزخانهها «فاجعه بسیار متفاوتی اکنون در آمریکا رخ داده است». لورا فلشر کارمندی هم که از این آشپزخانهها غذا دریافت میکند، میگوید «در صف نیازمندان بودن بسیار دردناک است و من نمیتوانستم تصور کنم این وضعیت برای من، آن هم در آمریکا پیش بیاید». وینی بیانیما مدیر اجرایی آکسفام اینترنشنال در گزارشی با هشدار در باره روند افزایش شکاف میان افراد فقیر و ثروتمند در جهان بهعلت روند جهانیسازی، و با بیان اینکه «در سال ۲۰۱۸ هر دو روز یک میلیاردر جدید به وجود آمده است»!، به رویترز گفته «سال گذشته ثروت میلیاردرها، ۱۲ درصد افزایش و داراییهای نیمی از جمعیت جهان و میلیونها هزار نفر از فقیرترین افراد دنیا در هر روز ۱۱ درصد کاهش یافته است»؛ لذا تحولات کنونی جهان نشان میدهد آینده «پروژه جهانی شدن» در هالهای از ابهام است، تا جاییکه صندوق بینالمللی پول روز نخست مجمع اقتصادی داووس به کشورهای جهان برای مواجهه با «یک رکود بی سابقه اقتصادی» درسال ۲۰۱۹ آماده باش و هشدار داد که «چشمانداز ناامید کنندهای در درازمدت برای اقتصاد جهانی وجود دارد».
۴-حال مدعیان جهانی سازی و متهمان اصلی چنین اقتصاد فلاکت باری برای ملت ایران اشک تمساح میریزند و در حالی که شدیدترین تحریمها را علیه زندگی و معیشت مردم ایران اعمال کردهاند، مدعی اند: «ملت ایران شایسته زندگی بهتری هستند!». در اینکه ملت ایران شایسته زندگی بهتری هستند، شکی نیست، اما سوال این است که با کدام الگو و مدل اقتصادی؟، با الگوهای معیوب غربی که خود عامل مشکلات ملت ایران است و یا با الگوهای بومی ایرانی–اسلامی که تاکنون با تامین امنیت موجب دستیابی به پیشرفتهای علمی در بخشهای مختلف از جمله در هستهای و نانو و فناوریهای نوین و هوافضا و... شده است؟.
آنچه در اقتصاد کشور ما رخ داده که اکنون با چنین وضعیتی روبهرو هستیم قطعا ناشی از همان نگاه و تفکر غربی است که نه تنها نتوانسته مشکلات خود کشورهای غربی را بر طرف کند، بلکه هر روز بر مشکلات و گرفتاریهای آنها نیز میافزاید. تصویرسازی نادرست و بزک هالیوودی غرب، دوگانه و دو قطبیسازیهای کاذب، حاشیه سازیهای ماکیاولی و مشغولسازی غیراخلاقی هر روزه جامعه برای توجیه ناکارآمدی خود در جهت انحراف افکارعمومی و تغییر محاسباتی مسئولان کشور و ممانعت از تمرکز مدیران بر برنامه ریزی و اصلاح سیستم اقتصادی کشور، بخشی از سناریوها و تلاشهای مدیران دلباخته و تحصیل کرده غرب برای دنباله روی کورکورانه از روند معیوب جهانی سازی و دنبال کردن اهداف پنهان جریان نفوذی است تا همچنان الگوها و مدلهای شکست خورده غربی را بر سفره مردم غالب کنند. از مشاوران و تئوریسینهای پیرو تفکر «سرتا پا غربی شدنِ» ملکم خان که ادعا دارند «دوران استقلال کشورها تمام شده است»! و «باید مدیر اقتصادی از خارج وارد کنیم»! و «ملت ایران فقط میتواند آبگوشت بزباش درست کند»!، تا سیاستهای سازشکارانه با آمریکا و اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی و نسخههای صندوق بینالمللی پول در دولتهای موقت و سازندگی و نامههای حقارت آمیز و ذلتبار مجلس ششم به رهبری و دولت اصلاحات به بوش برای حذف جریان مقاومت در منطقه در مقابل وعده نسیه برای حل مشکلات اقتصادی، تا گرا دادن به دشمن برای اعمال تحریمهای اقتصادی علیه ملت ایران در فتنه ۸۸ و برجام و پسابرجام و تا گره زدن مطالبات اقتصادی و حتی آب خوردن مردم به برجام و تا اکنون با گره زدن دروغین مشکلات اقتصادی به تصویب لوایح FATF با نامه نوشتن وزرای اقتصادی دولت تنبل و بی تدبیر به رهبری و تا دهها مورد دیگر فقط نمونههایی از دریوزگی سیاسی برخی جریانها و رجال غربگرا و اشرافی و دنیازدهِ مدعی پیوستن به روند جهانیسازی و غفلت برخی مسئولان بی تعهد در جهت پیادهسازی سیاستهای غلط اقتصادی غربی با هدف جلوگیری از قطع وابستگی اقتصادی به خارج و اتکا به توان و امکانات بی شمار داخلی است.
اینها پاسخهایی به دهها سوال اساسی است ازجمله اینکه: چرا ارادهای برای اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی در دولت وجود ندارد؟، چرا ارادهای برای انعقاد پیمانهای پولی دوجانبه با دیگر کشورها همچون روسیه و چین و پاکستان و ترکیه و. برای حذف سلطه دلار و کانال سوئیفت وجود ندارد؟ چرا مسئولان وزارت نفت مانع ازعرضه نفت در بورس میشوندکه موجب در امان ماندن مشتریان نفتی و فعال شدن بخش خصوصی و تسهیل در فروش نفت بدور از فشارهای آمریکا است؟ و چرا برخی مسئولان اصرار دارند با القاء بحران در وضعیت اقتصادی کشور، بعد از برجام و آمریکا به SPV و وعدههای فریبکارانه اروپاییها و FATF دل بستهاند؟
۵- اقتصاد پایدار در بستر امنیت پایدار رشد و شکوفا میشود و آنهایی که با ادعای بهبود اقتصاد کشور، امنیت و قدرت دفاعی کشور را هدف قرار دادهاند، در حقیقت همان مدعیان جهانی سازی هستند که اصل اقتصاد کشور را هدف قرار دادهاند، چراکه نظام بعد از تامین امنیت پایدار قطعا به سراغ اصلاح اقتصاد کشور خواهد رفت؛ لذا این جماعت وطنی مدعی هضم شده در هاضمه سیاستهای جهانی نظام سلطه دقیقا ازهمین موضوع نگرانندکه لازمه اصلاح سیستم اقتصادی پاکسازی مدیران لیبرال غربگرا ازبدنه تصمیمگیری میباشد. رهبرمعظم انقلاب بارها با اشاره بهوجود دنبالهها و تفالههای مروجان خائن و یا جاهل غربزده در کشور تاکید داشتند «غرب به بن بست رسیده و باید ذهنتان را از تفکرات غربی تخلیه و مرجعیت افکار غربی را رد کنید». ایشان خرداد امسال نیز با اشاره به ایجاد شکاف طبقاتی به علت قضیه تعدیل اقتصادی در دهه هفتاد، به مسئولان نظام هشدار دادند «مشکل اقتصادی کشور با نسخههای غربی درست نخواهد شد و تاکنون هم هر وقت نسخههای غربی را به کار گرفتیم، ضرر کردیم»
شکست برابر ژاپن پایان دنیا نیست
سعید فائقی معاون سابق سازمان تربیت بدنی در یادداشت امروز ایران با عنوان " شکست برابر ژاپن پایان دنیا نیست " نوشته؛ تیم ملی فوتبال ایران در مرحله نیمه نهایی جام ملتها با شکست مقابل ژاپن نتوانست به فینال صعود کند که این باخت تیم ملی را میتوان در چند عامل جستوجو کرد. یکی از عوامل شخصیتی است. فوتبال ما کاملاً احساسی است و این به دلیل احساسی بودن مردم کشورمان است. تیم ملی در دیدار برابر ژاپن بسیار احساسی کار کرد، ما در این بازی کارتهای زیادی دریافت کردیم که این کارتها به دلیل اعتراض بازیکنانمان بود. بازیکنان ما دائماً با داور بازی در حال صحبت کردن بودند و دائماً به داور اعتراض میکردند و این موضوع باعث شد تا تیم ملی گل اول را دریافت کند و با دریافت این گل شاکله تیم به هم بریزد. البته این احساسی بودن تنها مربوط به این بازی نیست و ما در تاریخ فوتبال مان شاهد بازیهای منطقی چندانی نبودیم. در سوی مقابل ژاپنیها با ارائه بازی منطقی توانستند تیم ما را شکست دهند، آنها در حالی به این نتیجه رسیدند که با تمام داشتههای خود به مصاف تیم ما نیامده بودند. تیم ملی کنونی ژاپن تیم جوانی است و ژاپنیها در پی این هستند که در المپیک توکیو و در سایر مسابقات پیش رو به موفقیت برسند، آنها همیشه پس از برگزاری تورنمنتهای مهمی همچون جام جهانی جوانگرایی میکنند و در جام ملتها هم این اتفاق برای این تیم افتاد و ژاپن بازیکنان جوانی را به جام ملتها آورد.
فوتبال ما در جام جهانی ۲۰۱۸ عملکرد چندان مطلوبی نداشت، میزان دوندگی، حفظ توپ و سایر عواملی که باعث برتری یک تیم میشود در تیم ملی دیده نشد و تیم ما از این نظر نسبت به استاندارد جهانی پایینتر بود در صورتی که ژاپنیها بازی آخر خود در جام جهانی را مقابل بلژیک عالی کار کردند، اما ما در باد نتایج نه چندان درخشان در روسیه خوابیدیم البته فوتبال ملی ما در جام ملتها خوب کار کرد و به جز دیدار با ژاپن نتایج خوبی کسب کردیم. باخت ما مقابل ژاپن پایان کار فوتبال ما نخواهد بود و تیم ملی به دلیل بازیکنان خوبی که در اختیار دارد میتواند در تورنمنتهای دیگر به موفقیت برسد و این پایان دنیا برای فوتبال ملی مان نیست. متأسفانه فوتبال ایران در سطح مدیریت با مشکلاتی روبهرو است به گونهای که مسئولان فدراسیون تنها به دنبال این بودند با هر روشی کیروش را حفظ کنند و خودشان در رأس بمانند. حقیقتاً کی روش از مسئولان فدراسیون فوتبال ما بزرگتر بود و این بزرگتری باعث شد تا حواشی زیادی برای تیم ملی ایجاد شود. تیم ملی با حضور کی روش روزهای پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت و میتواند در سالهای آینده روزهای خوبی را سپری کند حقیقتاً کیروش در ۸ سال حضورش فوتبال مان را متحول کرد.
فوتبال ما در بحث مدیریت مشکلات بسیاری دارد و پس از باخت تیم ملی مقابل ژاپن نیازی به رفتن کی روش نیست و باید مسئولان فدراسیون فوتبال استعفا بدهند تا نیروهای جوان تری به فوتبال کشورمان بیایند و فوتبال ما جان تازهای بگیرد. تیم ملی فوتبال در آستانه برگزاری مسابقات جام جهانی ۲۰۱۸ و جام ملتهای آسیا توسط شخص رئیس جمهوری حمایت شد و این حمایت تنها از سوی رئیس جمهوری نبود و سایرمسئولان دولت هم به خوبی از فوتبال ملی حمایت کردند و همیشه به بهترین نحو هوادار تیم ملی بودند. حمایتها در فدراسیون فوتبال فوق العاده بود و امیدوارم که این اتفاق در دولتهای بعدی هم ادامه یابد. متأسفانه هیچ گاه مسئولان فدراسیون ما برای بهتر شدن شرایط فوتبال جلساتی برگزار نکردند. فدراسیون باید با پیشکسوتان این رشته سمینارهایی برگزار میکرد تا نقاط ضعف تیم ملی را برطرف کند. ما هم در رده باشگاهی و هم در رده ملی از ژاپنیها شکست خوردیم و هیچ گاه به دنبال راهکاری برای برطرف کردن مشکلات نبودیم. تیم پرسپولیس در فینال جام باشگاههای آسیا از نماینده ژاپن شکست خورد و بهتر بود آن زمان برای جلوگیری از شکستهای بعدی، به صورت علمی دلایل این باختها را مشخص میکردیم و در مورد این شکستها صحبت میکردیم. در صورت صحبت در مورد نقاط ضعف و تفاوتهای فوتبال ایران با ژاپن تیم ملی در این مرحله مغلوب ژاپن نمیشد و میتوانست به فینال راه یابد.
گستره تأملبرانگیز مذاکرات آمریکا با طالبان!
سید عباس حسینی کارشناس مسائل منطقه در یادداشت امروز جوان با عنوان " گستره تأملبرانگیز مذاکرات آمریکا با طالبان! " نوشته؛ با وجود برخی پیشرفتها در روند صلح افغانستان در چهارمین دور مذاکرات نمایندگان آمریکا و دفتر سیاسی طالبان در دوحه قطر، دولت افغانستان همچنان نگران گفتگوهای پشت پرده این دو طرف و آینده نظام سیاسی در این کشور است. این مذاکرات که قرار بود به مدت دو روز ادامه یابد، به صورت باورنکردنی شش روز طول کشید. جالب اینجاست که آمریکا و زلمی خلیلزاد آن برای صلح افغانستان، این مذاکرات را با کمال خونسردی و سکوت برای یک هفته ادامه داده است. گزارش برخی رسانهها به نقل از برخی منابع در گروه طالبان حاکی از آن است که دو طرف تا تهیه یک پیشنویس صلح پیش رفتهاند. به گزارش خبرگزاری رویترز، در این پیشنویس، نمایندگان آمریکا و طالبان بر خروج نیروهای خارجی از افغانستان در ۱۸ ماه پس از امضای توافقنامه، برقراری آتشبس و دورنمای حکومت موقت پس از برقراری آتشبس، رفع تحریمهای جهانی بر رهبران طالبان و تبادل زندانیان میان طرفهای درگیر تأکید کردهاند. در مقابل، طالبان هم به آمریکا تعهد داده که پس از توافق، تهدیدی از افغانستان متوجه آمریکا و متحدانش نشود.
سید اکبر آقا، یکی از فرماندهان پیشین طالبان در مورد توافقهای صورت گرفته، به رسانههای افغانستان گفته که در نشست دوحه، طرفها روی دو موضوع به توافق رسیدهاند؛ خروج نیروهای خارجی از افغانستان و جلوگیری طالبان از فعالیت گروههای داعش و القاعده در خاک افغانستان. اما گروه طالبان و آمریکا، هیچ کدام حاضر به تأیید این پیشرفتها نیستند؛ از یکسو طالبان گفته که بحث خروج آمریکا در ۱۸ ماه اصلاً در مذاکرات مطرح نبوده و خلیلزاد نیز توافق همهجانبه را به برپایی آتشبس فراگیر و گفتگوهای درون افغانستانی مشروط کرده است. اما با وجود به ظاهر این پیشرفتها، نگرانیها در جناح حاکم افغانستان شدیدتر شده است، زیرا اکثر محورهای گفتگوهای آمریکا و طالبان، مسائل مربوط به آینده نظام سیاسی افغانستان و خارج از حیطه صلاحیتهای آمریکاست. پیشتر شورای عالی صلح افغانستان هشدار داده بود که نشست اخیر دوحه، آخرین نشست بدون حضور دولت این کشور باشد. هرچند نماینده ویژه آمریکا پس از هر بار مذاکره با نمایندگان طالبان، به کابل سفر کرده و رهبران دولت افغانستان را در جریان محتوای این مذاکرات قرار میدهد و تأکید میکند که تلاش آنها تنها زمینهسازی برای مذاکرات مستقیم طالبان و این دولت است، اما هر بار محتوای افشا شده مذاکرات توسط برخی رسانهها و منابع طالبان، بیانگر گفتگوهای فشرده دو طرف در مورد سرنوشت افغانستان است که خارج از صلاحیتهای آمریکا میباشد. به عنوان مثال، در یک خبرنامه ارگ ریاست جمهوری افغانستان در مورد دیدار یک شنبه شب (۷ بهمن) زلمی خلیلزاد با محمد اشرف غنی، آمده که نماینده ویژه آمریکا تأکید کرده که صحبت در مورد مسائلی، چون تشکیل دولت موقت، خارج از صلاحیتهای آمریکا و تصمیمگیری در مورد آن، از صلاحیت دولت افغانستان است.
اما جدای از این سخنان تشریفاتی، کلیشهای و گمراهکننده آمریکا، محتوای افشا شده مذاکرات آمریکا با طالبان و همچنین نگرانی دولت افغانستان نشان میدهد که مذاکرهکنندگان آمریکایی در حال گفتگو پیرامون طیف وسیعی از موضوعات مربوط به آینده افغانستان، چون تشکیل دولت موقت و چگونگی نظام سیاسی این کشور با نمایندگان طالبان بودهاند. این در حالی است که دولت و جریانهای سیاسی افغانستان برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمادگی میگیرند، ولی آمریکا و طالبان در مورد تشکیل دولت موقت مذاکره میکنند. از سوی دیگر، هرچند آمریکا پایه اصلی حضور این کشور و ناتو در افغانستان است، اما برای خروج نیروهای خود، بر اساس پیمانهای سیاسی و امنیتی که با دولت افغانستان امضا کرده، نمیتواند به صورت خودسرانه عمل کند. با این وجود، هرچند آمریکا به ظاهر نشان میدهد که برای توافق با طالبان جدی است، اما دولت افغانستان با بیان اینکه آنها نیز به دنبال صلح فوری هستند، ولی این نگرانی را مطرح میکند که صلح فوری به چه بهایی؟ با چه تضمینی؟ و با چه تدبیری؟! این توافق صلح بدون حضور دولت افغانستان، چه توافقی خواهد بود؟ آمریکا چه تصمیمی در پشت پرده به جای مردم افغانستان خواهد گرفت؟
دیده میشود که پس از دور چهارم گفتگوهای آمریکا با طالبان در دوحه قطر و آنچه پیشرفت در این گفتگوها خوانده میشود، نگرانیهای رهبری دولت افغانستان بیشتر شده است؛ به گونهای که محمد اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان پس از دیدار با زلمی خلیلزاد، روز شنبه (۸ بهمن) نگرانیهای خود را به صورت آشکار در یک پیام ویژه تلویزیونی مطرح کرد. آقای غنی در این پیام، برخلاف توقع آمریکاییها، به جای ابراز خوشبینی و خوشحالی از پیشرفتهای مطرح شده، درباره «خطرات احتمالی توافق صلح» سخن گفت. وی با اشاره به یک رویداد تاریخی و تحولات پایان دوره دکتر نجیبالله، آخرین رئیسجمهور دوره حاکمیت کمونیستی در افغانستان و همچنین کودتای کمونیستی علیه جمهوری محمد داوود خان، نگرانی خود را در مورد تکرار حوادث تلخ گذشته و کودتا در افغانستان مطرح کرد: «ما به خاطر این به تدبیر تأکید میکنیم که از تجربه زمان نجیبالله آگاهی کامل داریم. ما همه میدانیم که او چگونه فریب داده شد. سازمان ملل متحد به وی تضمین تأمین صلح داده بود، اما متأسفانه به فاجعه انجامید. من به حیث یک مسئول و رهبر منتخب ۳۵میلیون افغان، از نقش فعلی منطقه و جهان آگاهی دارم و این را نیز میدانم که خطرها و تهدیدات احتمالی بعد از موافقه صلح کدامها هستند.»
این در حالی است که موضعگیریهای رهبران دولت افغانستان در حاشیه نشست جهانی اقتصاد در سوئیس نیز بیانگر افزایش بیاعتمادی آنها به آمریکا و طالبان در روند گفتگوهای صلح است. آنچه مشخص است، توافقهای پنهانی و پشت پرده در مورد افغانستان همواره با شکست یا ناکامی و به میان آمدن شرایطی بدتر و وخیمتر نسبت به گذشته در این کشور، همراه بوده است. یک نمونه برجسته تلاش آمریکا و سازمان ملل برای ایجاد یک افغانستان جدید، به کنفرانس بن در سال ۲۰۰۱ در آلمان برمیگردد. طرحی که آمریکا در این کنفرانس به گروههای مختلف افغان تحمیل کرد، بار دیگر افغانستان را در ورطه جنگ و کشتار فرو برد، اما آیا باز شرایطی بدتر و وخیمتر در انتظار افغانستان است؟ رئیسجمهور افغانستان در این مورد هشدار میدهد!
قهرمانان هیجانزده
ژوبین صفاری در سرمقاله امروز ابتکار با عنوان " قهرمانان هیجانزده " نوشته؛ تیم ملی فوتبال ایران روز گذشته در برابر تیم ملی ژاپن باخت. تیمی که همه مردم و کارشناسان، امید به قهرمانیاش داشتند، تنها با یک غفلت و اسیر شدن در ورطه هیجان، به ناگاه فرو ریخت. اما چه اتفاقی رخ داد تا در شرایطی که هیچ توپی در این تورنمت از خط دروازه ما عبور نکرده بود، قاب تصویر در پایان ۹۰ دقیقه بازی، بر روی نتیجه سه بر صفر به نفع تیم ملی ژاپن ثابت شود؟ شاید بتوان بازی دیروز را یک نمونه برای کلیت فرهنگ رفتاری جامعه ایران درنظر گرفت. تیم ملی تا دقیقه ۵۰ به لحاظ تاکتیکی تیم بهتری بود و درست در یک لحظه به جای پرداختن به اصل بازی، مدافعان در پی جدال با داور قافیه را باختند. این همان توجه نکردن به اصل و پرداختن به حاشیه است که همواره در عادات اجتماعی مردم ایران به وفور دیده میشود. اما بعد از آنکه از رقیب عقب افتادیم چه اتفاقی رخ داد؟ تمام تمرکز بازیکنان برای اجرای فوتبال درست به هم ریخته بود، اینجا همان نقطهای است که به جای برخورد با واقعیت، به صورت کاملاً هیجانی تنها به زدوخوردها و شیطنتهایی رو میآوریم که ناشی از عدم تابآوری کافی بازیکنانمان است. این عدم تابآوری موضوعی نیست که حتی بهترین مربی جهان هم بتواند به بازیکنان یک تیم آموزش دهد. بگذارید کمی به گذشته برگردیم.
بارها شنیدهاید که ژاپنیها از کودکی در مدارسشان چگونه آموزش کار گروهی و ... را میبینند و بارها کارشناسان با دلایل علمی نظام آموزشی کشور را زیر سوال بردهاند. به طور دقیق باید گفت که نمود عینی این تفاوتها درست در همین لحظات معلوم میشود. نظام آموزشی ما به کودکان، مسئلهمداری را آموزش نمیدهد تا زمانی که گل میخوریم، آن را به عنوان حقیقتی از بازی پذیرفته و دوباره به بازی برگردیم. نظام آموزشی ما تابآوری در برابر مشکلات را با برخورد هیجانی جابهجا کرد تا امروز نهتنها ۲۲ بازیکن تیم ملی که از تماشگر تا مفسر فوتبال همه اسیر این هیجان شویم. یک روز بگوییم فلان بازیکن بیغیرت است و فردا برایش هورا بکشیم. یک روز فلان مربی را به عرش ببریم و فردا با بغض و گریه در مورد او بد بگوییم. این همان برخورد هیجانی با مسائل است که نهتنها در فوتبال که در تمام شئونات زندگی اجتماعی و سیاسی مان نیز نمود یافته است بهگونهای که حتی مدیران و مسئولان نیز از این آسیب بزرگ در امان نیستند. برنامههای توسعهای کشور همواره روی کاغذ عالی بودهاند، اما هیچگاه نتوانستیم آن را بهدرستی اجرا کنیم چرا که تنها به حال و هیاهوهای لحظهای اندیشیدهایم و تحولات اساسی و زیرساختی را به تصمیمهای هیجانی و کوتاهمدت ترجیح دادهایم. بازی دیروز ایران برابر ژاپن نمونهای کوچک از رفتار ۸۰ میلیون ایرانیای بود که همواره با قلب هیجانزدهاش به جای منطق مسئلهمدار به مسائل نگاه میکند. ما همواره برای بردهایمان بیش از آنچه که باید شادی میکنیم و برای باختهایمان بیش از آنچه که باید ناراحت میشویم. بگذارید این بار با این باخت متعادل و منطقی برخورد کنیم.
یادمان باشد تیم ملی چین تصمیم دارد تا سال ۲۰۵۰ ابرقدرت فوتبال جهان شود. این برنامهای است که کشوری در همین جغرافیای آسیا برای خود ترسیم کرده است و البته نه در حرف که قدم به قدم در حال تدارک برای تحقق این برنامه است. ایکاش ما برای یک بار هم که شده نه به ۳۰ سال آینده که برای ۸ سال دیگرمان، برای نسل بعدیمان برنامه داشته باشیم. برنامهای که به بازیکنانمان آموزش دهد تنها تکنیک و سرعت و غیرت و شور و هیجان برای قهرمانی کافی نیست. قهرمانی از بیرون زمین آغاز میشود، از فروریختن تمام انگارههای هیجانی و نگاه کردن با ذهنی واقعیتمدار به مسائل شروع خواهد شد. شاید بهتر باشد این بار همه ما به جای زیر سوال بردن بازیکنان، مربی، داور و... فرهنگی را به چالش بکشیم که فرافکنی، اعتقاد به شانس و اقبال و دخالت در امور غیرتخصصی در آن نهادینه شده است.
انتهای پیام/